درباره عطر نرگس مست بیشتر بخوانید:ادبیات پارسی مشحون از استعارات بدیع و آرایه های ادبی ظریف است. چشم در هر ورق هر کتابی از این خاک که بیاندازیم با انبوهی از ذوق و هنر ادیبان و هنرمندان قدیم و جدید رو به رو می شویم که با کلامشان ما را مسحور و دلباخته این زبان شیرین و نافذ می نمایند. چه چیزی به راستی برای یک عطرساز ایرانی می تواند الهام بخش تر از این ماخد و گنجینه ناب پارسی باشد؟ به هر گوشه سخنان و اشعار حافظ جان، سعدی شیرین سخن، مولانای فانی در حق، خیام نواندیش، عطار دوراندیش و … که نگاه بیاندازیم می توان ناب ترین تفکرات انسانی را که رنگی اغلب روحانی و احساسی به خود گرفته است، یافت. می بینید؟ همه چیز برای من فراهم است تا دست به کار شوم و هر یک از این آیات خلقت خدا را به عطر و بویی مانند بسازم.
Tipsy Narcissus
آن چنان را، آن چنان تر می کند...
حال بگذارید کمی از این عطر نرگس مست برایتان بازگو کنم. من چشمی را دیدم که خمار می نگریست و لبی را دیدم که نیمه باز در پی یک مامن و پناهی امن، نفس نفس می زد. به راستی که هیچ چیز در این دنیای فانی، باقی تر از عشق نیست.
چطور می توان در بحر یک چشم زیبا فرونگریست و غرق نشد؟ زمانی که به بند بند صورت معشوق خیره می شوی، تحیر کم ترین عکس العمل عاشق می تواند باشد و من از این بند بندها، چشمش را برگزیدم و چون آن را خمار دیدم، نرگس مست خواندمش، همان گونه که بزرگی همچون حافظِ دلباخته، خوانده بودش. این چشم هیچ پلشتی ندیده و هیچ حالتی غیر روحانی به خود نگرفته است. چشمیست که می کُشد و جان می بخشد. چشمیست که روح می افزاید و بیش و کم می کُندش.
من تمام آن چه را که دیدم و به تماشا نشستم در این عطر عاشقانه به آفرینش پرداختم و اگر سعدی تمثال زیبارویی را در ترجیع بند معروف خود این چنین وصف می کند:”دو نرگس مست نیم خوابش / در پیش و به حسرت از قفا من”، من نیز آن را با عطر “نرگس مست” توصیف می کنم.